حتی وقتی نبود .بود
صدایش را که نمی شنیدم تمام دلم می لرزید و می شنیدم می لرزید
حتی وقتی نبود . بود
لحظه هایم را سرشار می کرد از بوی دلتنگی ، از بوی دلپذیر دلتنگی
بی او نه که بهار نباشدها ، بود بهار بود و دلشدگی هایش اما زرد بود بهار
درخت ، گل ، سپیدوارگی نداشت
وقتی نبود .بود
با همه بی ستارگی هایم
بگذریم .قصه ، بهانه نوشتن است و من . تلخم که نیست
نبود
نخواهد بود
درباره این سایت